کد مطلب:275413 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:311

اللهم عرفنی نفسک...
اللهم عرفنی نفسك فانك ان لم تعرفنی نفسك لم اعرف رسولك اللهم عرفنی رسولك فانك ان لم تعرفنی رسولك لم اعرف حجتك اللهم عرفنی حجتك فانك ان لم تعرفنی حجتك ضللت عن دینی

ترجمه: خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی من پیامبرت را نشناسم. خدایا پیامبرت را به من بشناسان، زیرا اگر پیامبرت را به من نشناسانی حجتت را نشناسم. خدایا حجتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجتت را نشناسم، از دین خود منحرف و گمراه گردم.

خدا خود را چگونه به بندگان می شناساند؟

منصور به حازم، كه یكی از یاران حضرت صادق - علیه السلام - است، گوید به آن حضرت عرض كردم: انی ناظرت قوما فقلت لهم: ان الله اجل و اكرم من ان یعرف بخلقه، بل العباد یعرفون بالله. فقال: رحمك الله [1] .

ترجمه: من با گروهی مناظره كردم، به آنان گفتم: خدا بزرگتر و عزیزتر از این است كه به آفریده هایش شناخته شود، بلكه بندگان به خدا شناخته شوند. امام - علیه السلام - فرمود: خدایت رحمت كند.



[ صفحه 12]



حضرت سید الساجدین علی بن الحسین - صلوات الله علیهما - در دعاء سحر چنین می گوید: بك عرفتك و انت دللتنی علیك و دعوتنی الیك، و لولا انت لم ادر ما انت.

ترجمه: من تو را (ای خدا) به خودت شناختم، و تو مرا به سوی خود راهنما شدی، و به سوی خود خواندی، و اگر تو نبودی (عنایت تو نبود) نمی دانستم تو چیستی؟ امیرالمومنین - صلوات الله علیه - می فرماید: اعرفوا الله بالله [2] خدا را به خدا بشناسید. حضرت صادق - صلوات الله علیه - در ضمن یك بیان مفصل می فرماید: كیف یوحده من زعم انه عرفه بغیره، و انما عرف الله من عرفه بالله. پیش از ترجمه این حدیث به یك نكته علمی توجه كنیم: شیخ كلینی - قدس سره - و بعضی دیگر از دانشمندان، (باء) را در بالله در حدیث امیرالمومنین - علیه السلام - و حدیث بعدی (باء) سببیت یا استعانت نگرفته اند، پس به رای آن بزرگان، اعرفوا الله بالله چنین تفسیر می شود: خدا را به مقام و شان شایسته خدایی بشناسید، خدا را به خدائی بشناسید. كه مقصود رد بر مشبهه و مجسمه و منحرفین است. با این بیان، تفسیر حدیث بعدی به دست می آید. برخی دیگر از بزرگان و دانشمندان، (باء) را در حدیث حضرت صادق -



[ صفحه 13]



علیه السلام - (باء) سببیت یا استعانت گرفته اند. بعضی دیگر سببیت یا استعانت را یك وجه از وجوه تفسیر این قبیل احادیث قرار داده اند، و آن دسته از دانشمندان كه (باء) را به ضرس قاطع سببیت یا استعانت نگرفته اند گفته اند: (باء) اشاره ای به سوی سببیت یا استعانت دارد. هر گونه كه باشد، با قطع نظر از سخنان آن بزرگان، از حدیث منصور بن حازم و فرازی كه از دعاء حضرت سید الساجدین - صلوات الله علیه - آوردیم و صدها دلیل از قرآن و احادیث ثابت شد كه خدا به خودش شناخته می شود، و چون قدرت بی پایان و رحمت بی كران دارد، از هزاران راه خود را به بنده اش می شناساند الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق. حكیم سنایی:



به خودش كس شناخت نتوانست

ذات او هم بدو توان دانست



كرمش گفت مر مرا بشناس

و رنه كشناسدش به عقل و حواس



عقل رهبر و لیك تا در او

فضل او مر ترا برد بر او



ای شده از شناخت خود عاجز

كی شناسی خدای را هرگز



چون تو در علم خود زبون باشی

عارف كردگار چون باشی



وهمها قاصر است ز اوصافش

فهمها هرزه می زند لافش



هست در وصف او به وقت دلیل

نطق تشبیه و خامشی تعطیل



عقل و جان را مراد و مالك اوست

منتهای مرید و سالك اوست



عقل ما رهنمای هستی اوست

هستها زیر پای هستی اوست





[ صفحه 14]





فعل او خارج از درون و برون

ذات او برتر از چگونه و چون



ذات او را نبرده ره ادراك

عقل و جان و دل در آن ره چاك



عقل بی كحل آشنائی او

بی خبر بوده از خدایی او [3] .



اكنون در این دعا كه به ما یاد داده اند، آن را بخوانیم و ارباب كشف و شهود بر مداومت بر آن تاكید فراوان نموده اند، باید دقت كنیم ببینیم دعا كننده با گفتن اللهم عرفنی نفسك از خدا چه می خواهد. این جمله دریایی است و تفسیر آن از عهده من و امثال من خارج است، لكن به عنوان كودكی نادان چیزی كه به نظر قاصر رسیده به عرض صاحب نظران می رساند: شناساندن خدا خود را به بندگان، مصداق های متعدد دارد: اگر خدا عقل بنده ای را نیرومند سازد تا بتواند در مظاهر قدرت و صنع عجیب حضرت حق، در آیات آفاق و انفس سیر كند، این یك مصداق از حقیقت خواهد بود. بالاتر از آن، این است كه به قول مولایمان حضرت صادق - علیه الصلاه و السلام - عقل بنده را موید به نور گرداند تا ظرائف قرآن و حدیث را بفهمد و آن فهم را نردبان عبودیت قرار دهد تا به نور عبودیت به معرفه الربوبیه برسد. در این صورت محبت حضرت حق بر باطن آن بنده غالب آید. كار به اینجا كه رسد، عبادت تنها جنبه كاشفیت پیدا كند. كه مكشوف عنه، همان محبت است، پس بر حسب روایات معتبر، حضرت حق چشم و گوش بنده شود، سپس تعاملی بین نور و عبادت به وجود آید، سیر این تعامل از عقول ما برون



[ صفحه 15]



است و به قول شرف الدین بوصیری:



و اذ حلت الهدایه قلبا

نشطت للعباده الاعضاء



جمال السالكین علامه بزرگ سید بن طاوس - قدس الله روحه - به فرزندش می فرماید: و ان عاملت الله بالصدق و التحقیق جعل قلبك مرآه تنظر بها ما یریده جل جلاله من العلوم من وراء ستر رقیق.

ترجمه: اگر از راه صدق و تحقیق (راستی و حقیقت) با خدا معامله كنی، قلبت را آئینه ای قرار می دهد كه با آن نگاه می كنی و می بینی هر دانشی را كه او می خواهد، از پشت یك پرده نازك. خداشناسی ناقص و آمیخته با اوهام بشری سودمند و نجات بخش نخواهد بود. ای بسا مدعیان خداشناسی كه خدا را نمی شناسد. گروهی به حضرت صادق - صلوات الله علیه - عرض كردند: ندعو فلا یستجاب لنا، قال: لانكم تدعون من لا تعرفونه. [4] .

ترجمه: دعا می كنیم مستجاب نمی شود. امام علیه السلام فرمودند: زیرا كسی را می خوانید كه او را نمی شناسید.



ای هواهای تو هوی انگیز

وی خدایان تو خدای آزار



با خداشناسی ناقص و آمیخته با اوهام پیامبر شناخته نشود، وقتی بنا باشد خدا صفات بشری داشته باشد و مفهوم لیس كمثله شی ء فراموش گردد، پیامبر آن خدا هم در ضمن قرآن خواندن می گوید: تلك الغرانیق العلی -



[ صفحه 16]



نعوذ بالله من الكفر و العصیان - پیامبر شناسی كه ناقص شد، امام شناسی هم دشوار خواهد بود. آیا اگر كسی ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی را باور كند، درنگی در پذیرفتن امامت خواهد داشت؟ در اینجا محض نمونه تنها یك مثال از تاریخ ذكر می كنیم: صاحب تفسیر گرانقدر مجمع البیان در تفسیر سوره مباركه معارج، به یك واسطه از حاكم حسكانی كه از بزرگان علماء حنفی است، روایت كرده كه او از طرق خود از حضرت امام صادق - علیه السلام - چنین روایت نموده است: لما نصب رسول الله صلی الله علیه و آله علیا علیه السلام یوم غدیر خم و قال: من كنت مولاه فعلی مولاه. طار ذلك فی البلاد فقدم علی النبی صلی الله علیه و آله النعمان بن الحرث الفهری فقال: امرتنا عن الله ان نشهد ان لا اله الا الله و انك رسول الله و امرتنا بالجهاد و الحج و الصوم و الصلاه و الزكاه فقبلناها ثم لم ترض حتی نصبت هذا الغلام فقلت: من كنت مولاه فعلی مولاه فهذا شی ء منك او امر من عند الله؟ فقال: و الله الذی لا اله الا هو ان هذا من الله. فولی النعمان الحرث و هو یقول: اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا حجاره من السماء. فرماه الله بحجر علی راسه فقتله. و انزل الله تعالی سال سائل بعذاب واقع.

ترجمه: چون رسول اكرم - صلی الله علیه و آله - علی - علیه السلام - را روز غدیر خم به امامت نصب فرمود و گفت: من هر كه را مولا هستم علی مولای اوست، این خبر در شهرها پراكنده شد. شخصی به نام نعمان بن حارث از راه



[ صفحه 17]



دور به محضر پیامبر رسید و گفت: ما را امر كردی از جانب خدا كه گواهی دهیم بر اینكه معبود بر حقی جز خدا نیست و تو پیامبر خدا هستی، و ما را فرمان دادی به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات و ما همه را پذیرفتیم، سپس تو به این همه خرسند نشدی و حالا این جوان را به خلافت خود نصب نمودی و گفتی: من كنت مولاه فعلی مولاه، پس این نصب، چیزی از جانب تو است یا فرمانی است از نزد خدا؟ پیامبر فرمود: سوگند به خدایی كه جز او معبود بر حقی نیست این امر از جانب خدا است. نعمان با شنیدن این سخن پشت كرد و به راه افتاد در حالی كه می گفت: خدایا اگر این مساله خلافت علی حق است و از جانب توست سنگ از آسمان بر ما بباران - پس خدا سنگی بر سر او زد و او را هلاك نمود، و آیه سال سائل بعذاب واقع را فرو فرستاد. ناگفته نماند كه این حدیث را حاكم حسكانی از طرق متعدد در كتاب شواهد التنزیل آورده طالبان تفصیل به آن رجوع كنند.


[1] توحيد صدوق ط مكتبه الصدوق ص 285.

[2] توحيد صدوق ص 286.

[3] حديقه سنايي، ط مدرس رضوي ص 64، 63.

[4] توحيد صدوق ص 289.